قافله رفت و من از ثانیه ها جا ماندم …
قافله رفت و من از ثانیه ها جا ماندم …
قافله رفت و من از ثانیه ها جا ماندم …
گتوند خبر:با ماشین از سه راه پلیس راه جنب پدافند هوایی که می گذشتیم دو جوان که بیش از سی سال نداشتند با بیرقی بزرگی که بر روی آن لبیک یا حسین دلبری می کرد در حال پیاده روی بودند از پرچم های روی شانه هایشان معلوم بود راهی کجا هستند اما وقتی با کنجکاوی […]
گتوند خبر :با ماشین از سه راه پلیس راه جنب پدافند هوایی که می گذشتیم دو جوان که بیش از سی سال نداشتند با بیرقی بزرگی که بر روی آن لبیک یا حسین دلبری می کرد در حال پیاده روی بودند از پرچم های روی شانه هایشان معلوم بود راهی کجا هستند اما وقتی با کنجکاوی پرسیدم کجا؟ گفت کربلا و دیگر سوال باقی نماند آری کربلا جواب تمام سوالات است.
به گزارش گتوند نیوز ، با ماشین از سه راه پلیس راه جنب پدافند هوایی که می گذشتیم دو جوان که بیش از سی سال نداشتند با بیرقی بزرگی که بر روی آن لبیک یا حسین دلبری می کرد در حال پیاده روی بودند از پرچم های روی شانه هایشان معلوم بود راهی کجا هستند اما وقتی با کنجکاوی پرسیدم کجا؟ گفت کربلا و دیگر سوال باقی نماند آری کربلا جواب تمام سوالات است.
علی ظهیری که با پای پیاده راهی کربلاست وقتی برای نماز توقف کرده بود لحظاتی با او حرف زدم علی می گفت:امروز پنج و نیم صبح از شیبان با پای پیاده راه افتادیم ۱۵ نفری هستیم که بقیه از مرز پیاده سمت کربلا خواهد رفت اما ما دو نفر نیت کردیم که از خود منزلمان در شیبان تا کربلا پیاده برویم.
وی ادامه داد:ان شالله پیاده سمت چزابه خواهیم رفت و از آنجا برای زیارت علی بن ابیطالب علیه السلام می رویم و بعد هم کربلا.
ظهیری گفت:به عشق امام حسین علیه السلام نیت کردیم تمام مسیر را پای پیاده طی کنیم اگر اجازه بدهد تا حرم او سینه خیز خواهم رفت
وی ادامه داد:از امام حسین هیچ نمی خواهم فقط خودش را می خواهم.
جعفر زرگانی جوان سی ساله ای که دوست علی است با لبخند می گوید:وقتی خواستیم راهی کربلا شویم مادرم گفت پسر از داعش نمی ترسی گفتم مادرجان مردن یک بار بیشتر نیست پس چه خوب است برای امام حسین باشد.
وی ادامه داد:ای کاش برای امام حسین بمیریم مرگ در راه او مرگ شرافتمندانه است.
علی و جعفر به راه خود ادامه دادند و ما در آرزوی کربلا و زیارت حسین همچنان می سوزیم.
خیلی خوب و عالی بود